نيروي غريزه:
در آغاز بايد توجه داشت كه قدرت غرايز و كشش نيروهاي دروني انسان، يكسان و مساوي نيست انگيزه بعضي از تمايلات بسيار قوي و نيرومند است؛ در جواني غرايز جنسي و احساسات و شيفتگي به جذابيتهاي ظاهري، در حدّ زيادي خودنمايي كرده، حاكم بر دوستيها و تصيمگيريهاي جوانان است. «موريس دبس» گويد:
«دير يا زود غريزه جنسي مخصوصاً در نزد پسران تا سرحدّ وجدان نفود كرده و تحريكات شهواني همچون تصادم امواج به ساحل شروع به مبارزه مينمايد، عمل اين غريزه آن قدر قوي است كه در واقع، مركز تحريكات مستقيم براي تمام آرزوهاي اعضاي مختلف بدن ميگردد... و در سن هفده - هجده سالگي مالك اصلي (حساسيت انسان) ميشود و آنگاه تمام نظاهرات محبتآميز انسان از غريزه جنسي سرچشمه ميگيرد.»[3]
بديهي است در ايام جواني، شوق جنسي و احساسات بر روان آدمي سايه انداخته، و ناخودآگاه به رفتار و كردار آنان رنگ و لعابي ديگر ميبخشد.
با توجه به نياز رواني دختر و پسر پس از بلوغ و شرايط ويژه غرايز جنسي و تحريكپذيري جوانان بايد اعتراف نمود كه گسترش و عاديسازي روابط بستري مناسب براي كشيده شدن جوانان به دامن پر جاذبه هواهاي نفساني و زمينهساز روابط جنسي است.
محرك اصلي اين گونه روابط همان نياز طبيعي دختر و پسر به يكديگر ميباشد و از اينكه بستري مناسب چون ازدواج فراهم نيامده به بيراهه كشيده شده و در قالب كامجوئيهاي بُدلي خودنمايي ميكند.
در بسياري از برخوردها دختر و پسر هر چند به بهانههاي گوناگون با هم آشنا ميشوند اما اندك اندك بر اساس تسلّط طبيعي غرايز، نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بويي ديگر گرفته، معناي خاصي پيدا ميكند چه بسا بعد از مدتي به يكباره متوجه ميشوند عواطف و احساسات آنان بازيچه هوس شده است.
قرآن و حديث چه مي گويند:
به راستي در اين گونه روابط رفتار «چشمها» چگونه است، مگر نه اين است كه نقش اول را در روابط چشمها باز ميكنند، آيا اين نگاههاي به نامحرم پاك و به دور از شهوت است؟!
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:
«به مؤمنان بگو چشمهاي خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند اين براي آنان پاكيزهتر است. خداوند از آن چه انجام ميدهند آگاهتر است. و به زنان با ايمان بگو: چشمهاي خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند و دامان خويشتن را حفظ كنند.»
«حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهييج و تحريك شهواني است كه در نگاه نهفته است اين تحريك سبب فساد و ورود در محرمات است.»
و در حديث ديگري از رسول اكرم (ص) آمده است: «هر كس چشم را از نگاه حرام و هوسآلود پر كند، خداوند در روز قيامت آن را از آتش پر مينمايد؛ مگر توبه كند و از اين راه (نادرست) باز گردد.»
متأسفانه امروزه با كمرنگ شدن اعتقادات ديني و باور به معاد و حسابرسي در دادگاه عدل الهي، دنيا و دنيا طلبي پر رنگتر از هميشه در زندگي انسان جلوهگري ميكند و همه مسائل با غفلت از جهانبيني توحيدي و تنها در سايه بهرهوري بيشتر از لذت جسماني مطرح شده و با توجيهات مختلف به آن پرداخته ميشود كه اگر انسان اندكي اين زنگارها را كنار زده و با خود خلوت نمايد و به قضاوت نشيند. به راحتي انگيزههاي مادي و حيواني را كشف كرده و تحليل مسائل برايش آسان ميشود.
عشق و رابطه بين دختر و پسر يك عشق حقيقي است و نبايد مانع اين روابط شد به همين خاطر گسسته شدن اين پيوندها با افسردگي، افت تحصيلي و ... همراه است.
پاسخ را در چند بخش ارائه مي كنيم:
1- روابط و آرامش رواني:
روابط مختلط سبب آرامش رواني نگشته بلكه موجب افزايش اضطراب و التهابات روحي شده و همان طور كه خود شما اشاره نموديد عامل پيدايش افسردگي ميشود زيرا:
با توجه به قدرت و دامنهي نفوذ عاطفي زن و مرد بر يكديگر و نقش حساس آن دو در تأمين نياز طبيعي و غريزي در مييابيم كه تأثيرپذيري آن دو چنان شديد و وسيع است كه گاهي مجراي صحيح عقل و خرد را به انحراف ميكشاند؛ به ويژه زماني كه آتش هوس شعلهور گردد.
اين تأثير شگرف در زن، جلوهگري خاصي دارد و بر عواطف و احساس مرد بسيار نافذ است، تا بدان جا كه خواسته آنان را در جهت اميال عاطفه آميز و احساسي سوق ميدهد.
حال اگر اين نوع رابطه رواج يابد و پاي دوستيها و دلدادگيها به ميان آيد و بر سراسر رفتار و كردار و فكر و انديشه جوانان سايه انداخته و با به وجود آمدن فراز و نشيبي در اين دوستيهاي احساسي و سطحي، روند زندگي دچار اختلال ميشود و آشفتگي فكر و دل را به دنبال دارد. در اين بين رشد علمي و معنوي، خسارت زيانباري ديده و فردي كه بايد در نشاط و شور جواني براي فرداي خود و جامعه ذخيره علمي بيندوزد به ركود مبتلا ميشود و آينده علمي او به خطر ميافتد.
ضربهپذيري دختران در اين باره بيشتر از پسران است به قول نويسنده عرب خانم دكتر
«چه بسيار دختراني كه به سبب شوق و دستيابي به نشانههاي مقبول زيبايي و زنانگي به اختلالات رواني دچار ميشوند، گمان و تصور چنين دختراني آن است كه زندگي و آيندهي آنها به اندازهي بيني و يا خميدگي مژههاي آنان بستگي دارد، تا آنجا كه حتّي يك ميليمتر كوتاهي طول مژه نيز ميتواند به يك مسئله جدي و بحراني در زندگي تبديل شود»[4]
با در نظر گرفتن اين حساسيتها بهتر ميتوان به ضربههاي رواني ناشي از ناهنجاريها در روابط پي برد. بدون ترديد كنترل روابط، اين التهابها را كاهش ميدهد و دختر و پسر با آرامش و اطمينان خاطر بيشتري به دنبال تحصيلات و اهداف بلند زندگي خويش گام برميدارند.
با توجه به مطالب فوق بهتر ميتوان به صحت و سقم اين نوع دلدادگيها پي برد.
2- روابط دختر و پسر و عشق حقيقي:
عشق اصيل و حقيقي، والاترين تجربهاي است كه يك انسان ميتواند به آن برسد و تنها چنين عشقي است كه شكوفايي استعدادهاي جسمي و روحي و عاطفي زن و مرد را ممكن ميسازد، عشق لازمه استمرار زندگي و مايه نشاط روحي و عميقترين ارتباط قلبي و محكمترين تعهد انساني است.
ميان عشق و هوس فرق بسيار است بنابراين به پاس احترام عشق و عاشقي و براي پاسداري از اين موهبت الهي ترويج روابط آزاد پسنديده نيست.
به اعتراف دانشمندان اروپايي، در جوامع آزاد كه جاذبههاي ظاهري و شوق جنسي حاكم است، عشق اوّلين قرباني است[5] در اين صورت عشقهاي برخاسته از نهاد درون به افسانه تبديل شده، جز مدعيّان دروغين كسي يافت نميشود؛ زيرا پسري كه هر روز با دختري ميگردد و هر دم كه نگاه ميكند، عدهاي را در حال جلوهگري ميبيند، تنوع طلبي در او حاكم شده و عشق و انتظار در او به خاموشي ميگرايد.
عاشق كسي است كه در راه رضاي معشوق، از هر چه دارد بگذرد و چشم از همه، جز جمال محبوب ببندد عاشق نه تنها از خواب و خوراك، بلكه از غريزهي جنسي و خواستههاي قلبي خويش نيز غافل ميشود و جزء ياد معشوق به كسي نميانديشد؛
«موريس مترلينگ» ميگويد: «عشق در تمامي موجودات وجود دارد، ولي درك آن تابع شرايطي است كه تا آن شرايط جور نشود امكان آن وجود ندارد... بعضي آن را منحرف ميكنند و ندانسته به صورت تمتع از لذّات» مصرف مينمايند و هيچ از حقيقت آن برخوردار نميشوند»[6]
«كارن هورناي» درباره رابطه ميان عشق و محبت و تمايلات جنسي ميگويد:
«ارتباط بين محبّت و تمايلات جنسي را ملاحظه ميكنيم؛ مثلاً بسياري از تمايلات و كششهاي جنسي، اوّلش با مهرباني و دوستي صاف و ساده شروع ميشود؛ گاهي هم شخص ممكن است داراي تمايلات جنسي باشد، ولي خودش آن را با تمايل به مهروندي اشتباه كند. چنان كه كششهاي جنسي هم ممكن است انگيزهي احساسات محبتآميز باشد».[7]
كارن هورناي در بيان فرق ميان محبت واقعي و ابزار علاقهاي كه ناشي از احتياج به جلب محبّت و براي كمبودهاي روحي و نياز جسمي و جنسي است ميگويد:
«فرق بين عشق، و نياز به جلب محبّت، آن است كه در عشق، احساس دوستي و محبّت بر همه چيز مقدم است؛ در حالي كه در نياز عصبي به جلب محبّت، همواره نياز به رفع تشويش دروني مقدم است بسياري از اين نوع روابط بين انسانها گرچه اساسش سود جويانه است، مع ذلك ماسك عشق و دلبستگي به چهره ميزنند... به همين جهت يكي از مشخصات عشق حقيقي، پايدار بودن احساس محبّت است».[8]
بنابراين عشق جنسي و هوس پرستي كه به قول «ويل دورانت»[9] آغاز آن با ترشّح غدد جنسي و پايان آن ارضاي شهوت زودگذر جسماني است، هرگز نميتواند تعّهد آور بوده و مايهي پايداري روابط انساني به ويژه زندگي زناشويي باشد.
دانشجوي گرامي، بديهي است شناخت عشق حقيقي براي آن است كه سنگ بناي زندگي شده تا بتوان به آن تداوم بخشيد، حال بسي روشن است كه دوستيهاي زمان جواني از آنجا كه در آن جذابيتهاي ظاهري نقش پر رنگي دارد و افراد در آن مقطع در هالهاي از احساسات و عواطف غوطهورند و در پي فردي هستند كه با ساختههاي ذهنيشان مطابق باشد، در اركان شناخت ناتمام است و كوري حاصل از عشق و محبّت بر آن حكومت مينمايد، و در مقابل، حالتهاي كام بخشانه بسيار قوي است.
لذا شناخت لازم را ايجاد نكرده و به آساني نميتوان بدانها اعتماد نمود و آن را حقيقي پنداشت و آن را مبناي تفاهم و يكدلي انگاشت زيرا طرفين را از الزامهاي دروني نسبت به محبّت خانواده، فرزند، احساس مسئوليت و مقدار ظرفيتهاي رواني و عاطفي يكديگر با خبر نميسازد چه بسيار عشقهاي به ظاهر سوزاني كه با اندك اختلاف به سردي ميگراييد و به نفرت تبديل ميشود و اين خود شاهدي بر سطحي و احساسي بودن اين نوع روابط است.
3- با عشق مجازي چه بايد كرد؟
«در پاسخ به پرسش قبلي بيان شد كه بيشتر عشقهاي خياباني از ماهيت حقيقي عشق و محبّت دور بوده و غرايز نقش اساسي را در آنها به عهده دارند در حالي كه در عشق حقيقي همساني ذاتي عاشق و معشوق در فكر و انديشه و سلايق وجود دارد و عاشق، خواهان معشوق است اما نه به خاطر منافع خود...
متأسفانه امروزه به همه جاذبههاي جنسي و كششهاي غريزي نام عشق نهاده و اين واژه مقدس را به بازي گرفتهاند، در بسياري از اين عشقها (!) از تعهّد خبري نيست، و اين اظهار دوستيها معمولاً در زمان بلوغ كه هنگام بيدار شدن جسم است، بيشتر اتفاق ميافتد، و در پسرها، اين سبكهاي شورانگيز و يا بازي گوشانه كه تعهد كمتري در آنها ديده ميشود، بيشتر است زيرا آنها بيشتر جذب جذابيتهاي ظاهري ميشوند و وقتي جذابيتها كم رنگتر شوند، با مشكل مواجه ميشوند.[10]
در نتيجه در مواجهه با عشق مجازي بايد با دقت تمام به آثار و نتايج آن انديشيد، و خوب آن را شناخت و به اين باور رسيد اين عشقهايي كه برپايه جذابيتهاي ظاهري و غريزه جنسي است نميتواند سنگ بناي زندگي شود، و نميتوان به تداوم آن مطمئن بود، در اين ميان آنچه مهم و ضروري است، تبيين راههاي شناخت صحيح از طرف مقابل براي رسيدن به تفاهم و همساني هر چه بيشتر و بررسي تعهّد و عوامل مؤثر در تداوم آن است.
بدون ترديد، آنچه بعد از همسانيهاي لازم ميتواند در مقابل وسوسههاي هوس انگيز، تعهّد عميق ايجاد كند، ايمان و صداقت و معنويات است كه در غالب اوقات مورد غفلت قرار ميگيرد.
دوام علاقه و دوستي ميان اشخاص، به معرفت و صداقت و دوري از منافع فردي و گذشت و رها نمودن كبر و غرور باز ميگردد؛ دختر و پسر بايد در روياروئي با هر احساس و علاقهاي و با غليان هر شور و وجدي، خود را نباخته و خويشتنداري پيشه سازند و با دقت و وسواس زيادي به بازشناسي اين به ظاهر «عشق» بپردازند و به علائم و نشانههاي گفته شده و به عواملي كه موجب تداوم آن است خوب فكر كنند كه آيا در اين علاقه زمينههاي تعهّد و تداوم آن وجود دارد يا خير؟
اگر جواني گرفتار عشق ظاهري شد بايد با صبر و متانت به عواقب آن انديشيده و به اين باور برسد كه از مسير خطا هر چه زودتر برگردد، بهتر از زمان ديگر است، در پايان لازم به ذكر است حتي در صورت تفاهم همه جانبه و وجود علاقه كه طرفين قصد ازدواج داشته باشند بايد ضوابط شرعي را پيموده و از دوستيهاي مداوم و نامهنگاريهاي احساسي پرهيز كنند و با هماهنگي با خانواده به اين دوستي رسميت بخشند و با انجام عقد شرعي به آن مشروعيت داده و در كمال صحت و سلامت فردي و اجتماعي از لذايذ زندگي بهرهمند گردند.
[1] . مطهري، مرتضي، حق و باطل، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، قم 1364 ص 135.
[2] . همو، مسئلهي حجاب، چاپ 42، انتشارات صدرا - قم 1374، ص 241.
[3] . موريس دبس، چه ميدانم، بلوغ ص46، ر به ك گفتار فلسفي، جوان (محمد تقي فلسفي، چاپ 5)، نشر معارف تهران 1344 ص307.
[4] . چهره عريان زن ص168، ر،ك (مقدمهاي بر روانشناسي زن) هاشمي ركاوندي، سيد مجتبي، چاپ اول نشر شفق قم 1370 ص110.
[5] . مطهري، مرتضي، مسئلهي حجاب، چاپ 42، نشر صدرا قم، 1374 ص73 و 74.
[6] . موريس مترلين، عقل و سرنوشت ج3 ترجمه موسي فرهنگ، چاپ سوم نشر فرخ تهراني بيتا ص146.
[7] . كارن هورناي، عصبانيهاي عصر ما، ترجمه ابراهيم خواجه نوري، كتابفروشي اميد تبريز 1347، ص191.
[8] . همان ص138 و 139.
[9] . ويل دورانت، لذات فلسفه ترجمه عباس زرياب چاپ 8 نشر دانشجوئي تهران 1373، ص214.
[10] . مجله ايران جوان ص 135 ص22 در مصاحبهاي با دكتر روانشناس.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: مسائل جنسی , دختر وپسر,