فاطمه فاطمه نیست ، تو راس مى گی
اما یه فرشته مى تونه باشه
اگه عصمتش مثه فاطمه نیست
مى تونه که فاطمه گونه باشه
تو کدوم جغرافیا فرشته رُ
با این اوضاع تو خیابون مى بینى
تو کدوم صفحه ى تاریخ این همه
چهره هاى نیمه عریون مى بینى
آره ما بى هنراى عالمیم
اگه زلفاى پریشون هنره
کسى که مدعیه نجابته
ساده از هویتش نمى گذره
آخه بى انصافیم حدِّى داره
دختر ِ ایرونى و این همه رنگ
جلو چشم ِ هیز ِ این زمینیا
چهره ى مریخى و مانتوى تنگ
یادمه روزاى که کشف حجاب
راهى جز دعا به آسمون نداشت
گریه ى دخترکاى چادرى
جوابی به غیر ِ خفه خون نداشت
دخترى که سایبونِ عفتش
زیر پاى ِ یاغِیا لگد مى شد
امّا تو تِست ِ نجابت همیشه
نمره هاش بالاى مرز ِ صد مى شد
قدیما هر کى خودش بود و خودش
حرفِ شکلِ تو و شکلِ من نبود
تو دل ِ دختراى ساده ى شهر
عقده ى مثه کسى شدن نبود
اون روزا اتاقِ بچه ها فقط
بوى اسباب بازى و کتاب مى داد
بابا شب از سَر ِ کار که برمى گشت
سارا دستش یه لیوانِ آب مى داد
حتى اون وقتا که قانون شده بود
کسى بیرون نره از ساعت هشت
دارا با مشت گره کرده بازم
تو خیابون پى ِ آزادى مى گشت
غرور ِ مردم اون روزاى شهر
مثه حالا ، که تو ابهامه نبود
اون روزا غیرت ِ مردونه فقط
واسه تیتر ِ داغ ِ روزنامه نبود
روزگاری جوونامون اینقده
عاشقِ هواى غربت نبودن
به خدا فاطمه هامون اون روزا
مثه حالا بى هویت نبودن
نمى خوام شخصیت ِ هیچکسى رُ
با این حرفا ببرم زیر سوال
ولى معصومیت ِ فرشته هم
داره گم مى شه تو عصر ِ ابتذال
عصرى که قربونى ِ نمایش
سجده کردن به بتاى سنگیه
عصرى که اصالتش گم شده وُ
صحنه ى تهاجم ِِ فرهنگیه
عصرى که حس ِ تموم ِ آدماش
دیگه همپَرسه ى دود و فلزه
عصرى که الگوى دختر پسراش
مایکل جکسونُ ، جنیفر لوپزه
عصرى که ویروس ضدِّ ارزشا
بدجورى افتاده روى هر ژِنش
وقتى دیگه واسه مون عادى شده
حرف ِ ماهواره و مولتى ویژنش
آره خیلیا برات کف مىزنن
وقتى از پرستیژ و کلاس مى گى
آخه طرز فکرا هم عوض شده
فاطمه فاطمه نیست ، تو راس می گی
صداى گریه ى دخترا بازم
داره مى پیچه تو گوش ِ کوچه ها
امّا این دفه یه فرقى داره که
مى سپرم قضاوتش رُ به شما
اینا که دل براشون مى سوزونی
چی رو از فاطمه بودن بلدن؟
همشون مدعیه تمدنن
امّا تو فکر و عقیده جا زدن
اینا که با وضعشون پا مى ذارن
گاهى رو قداست و حرمت ِ زن
داد و فریاد مى زنن ، جیغ مى کشن
نمى خوان نقابشونُ بندازن
مى دونم فایده نداره حرف ِ زور
نباید نسنجیده عمل کنیم
نباید معضل ِ یه جامعه رُ
با فشار ِ تازیانه حل کنیم
امّا آب از سرمون داش مى گذشت
صبرمون به آخرش رسیده بود
روز به روز داشتیم می رفتیم توى چاه
با طنابى که دیگه پوسیده بود
دیگه دارا پى آزادى نبود
بوى افیون مى اومد دور و بَرش
سارا شب کنار ِ بابا نمى موند
هى هواى پارتى مى زد به سرش
آره حتى تو کتاباى لغت
شرح آزادى دیگه عوض شده
بحثِ داغ بچه هامون اینه که
چه تریپى توى این روزا مُده
دیگه فاطیماى این دوره فقط
عاشق ِ لباس ِ تنگ و کِشیه
مارى ، جاى خونه دارى ، دنبالِ
بهترین مارکاى آرایشیه
کیفاى مدرسه شون پر شده از
پنکِکُ ، سایه ی چشمُ ، رُژ ِ لب
تا میاى ژست تذکر بگیرى
از لجت روسریشُ میده عقب
اگه ساکت بشیمُ ، هیچى نگیم
تا نگن : چقد فلانى اُمله
خودمونیم به عقیده ى شما
نسل ِ بعدى قابل ِ کنترله؟
اگه هى فسادُ گسترش بِدن
این جورى بدون ِ ترس و واهمه
آخه جز ، یه چند تا اسم ، توى کتاب
چى مى مونه از علی و فاطمه
نذاریم فردا غریبه ها بگن
مگه این نقطه مسلمون نداره
گره اى که وا مى شه با دستمون
به خدا نیاز به دندون نداره
مى شه طرز ِ فکرا رُ منطقى کرد
مى شه به رنگ و لعابا دل نباخت
این درست ، که فاطمه فاطمه نیست
اما مى شه که ازش فرشته ساخت
شاعر: شایا تجلی
نظرات شما عزیزان:
فقیر
ساعت21:25---21 مهر 1391
با سلام...تشکر از حضور صمیمانه شما د روب حقیر
به وبی مثل شما افتخار می کنم
توفیق تون بیشاز گذشته روز افزون.....
اجرکم عندالله
یا حق
التماس دعا